کانون حقوق بشر ایران، جمعه ۱۲بهمنماه ۱۴۰۳ – نامه زیر توسط یک خانم زندانی در یکی از زندانهای کشور نوشته شده که در آن اشارهای به وضعیت شکنجه زنان در زندانهای مختلف دارد. وی در قسمتی از این نامه با اشاره به شکنجههای فیزیکی و روانی در درون زندانها به پایان محتوم این دیکتاتوری که لازمه آن ایستادگی و سرخم نکردن است اشاره کرده و مینویسد:
«این سالها در فضای امنیتی و زندانهای مختلف، از جمله آمل، وزرا و شاپور، آموختهام که حال خوب ما، همان نقطهی پایان ظلم است. خادمان ستم، از هر نوع که باشند، در برابر ایستادگی ما سر خم خواهند کرد.
ما از جنس گلسرخیها هستیم، از آنها که حتی در بیدادگاه، دفاع از مردم را بر دفاع از خود مقدم میدانستند. شرایط زندانها متفاوت است، اما جنس مبارزهی ما یکی است. ما اینجا، پشت دیوارهای سنگی، با همهی سختیها، همچنان ایستادهایم و این ایستادگی را ادامه خواهیم داد.»
متن کامل نامه در زیر آمده است:
به نام آزادی و عدالت
از پشت دیوارهای زندان به هرکه صدایم را میشنود
من از پشت دیوارهای بلند و سرد زندان مینویسم؛ از جایی که نه آفتاب، نه سرما و نه ظلم، هیچیک بر ما رحم نمیکنند. اینجا، در زندان آمل، برای تنبیه، زندانیان زن را با دستان بسته و افراشته به میلهها میبندند و ساعتها زیر آفتاب داغ یا سرمای جانسوز نگه میدارند. اینجا جایی است که نفسها زیر بار خفقان و بیرحمی سنگین میشود.
در زندانهای شهرستانها، مشکلات تمامی ندارد. کتابخانهای که نامش را بتوان شایسته دانست وجود ندارد. تغذیه، چیزی بیش از رفع گرسنگی حداقلی نیست. برای گذران وقت، چیزی جز دیوارها و چند پتوی کهنه در سلول نیست. روزها و گاه هفتهها بدون بازجویی در سلولهای انفرادی به حال خود رها میشویم، انگار که فراموش شدهایم.
اما بازداشتگاههایی مثل «وزرا» و «شاپور» حتی از این نیز وحشتناکترند. اینجا، لیوان آبی که باید رفع تشنگی کند، بیرون از سلول نگهداری میشود. اینجا، صدای شکنجه، فریادهایی که از درد بلند میشوند، و سکوتهایی که در پس آنها جانهایی به پایان رسیدهاند، هرگز تمام نمیشود. بسیاری در این بازداشتگاهها شکنجه شدند، برخی مورد تجاوز قرار گرفتند و برخی دیگر هرگز زنده از این مکان بیرون نرفتند.
هر روز، دهها نفر به اتهامهای مختلف – قتل، سرقت، مواد مخدر، سیاسی یا عقیدتی – به سوی چوبههای دار برده میشوند. برخی از آنها، سالها رنج انفرادی را پشت سر گذاشتهاند و برخی دیگر به فاصلهی کوتاهی پس از بازداشت، جان خود را از دست میدهند.
اما در میان این دردها، آنچه زنده مانده است، مقاومت ماست. ما یاد گرفتهایم که حتی در نبود امکانات، در میان شکنجهها، در دل سرما و خفقان، بایستیم و از همبستگی و نیروی جمعیمان برای ادامهی مبارزه بهره ببریم. ما در زنـدان، با تمام دشواریها، فهمیدهایم که هیچ شرایطی برای همیشه باقی نمیماند. در سختترین روزها نیز، یاد گرفتهایم که امید را حفظ کنیم.
این سالها در فضای امنیتی و زنـدانهای مختلف، از جمله آمل، وزرا و شاپور، آموختهام که حال خوب ما، همان نقطهی پایان ظلم است. خادمان ستم، از هر نوع که باشند، در برابر ایستادگی ما سر خم خواهند کرد.
ما از جنس گلسرخیها هستیم، از آنها که حتی در بیدادگاه، دفاع از مردم را بر دفاع از خود مقدم میدانستند. شرایط زنـدانها متفاوت است، اما جنس مبارزهی ما یکی است. ما اینجا، پشت دیوارهای سنگی، با همهی سختیها، همچنان ایستادهایم و این ایستادگی را ادامه خواهیم داد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر